curiosity
معنی
چیز غریب، حس کنجکاوی، غرابت
سایر معانی: کنجکاوی، فضولی، سر در کار دیگران کردن، (هر چیز نادر یا تازه و عجیب و غریب) بدیع، بدیعه، نادره، تحفه، شگرفه، کمیاب
[ریاضیات] کنجکاوی، شگفتانه
سایر معانی: کنجکاوی، فضولی، سر در کار دیگران کردن، (هر چیز نادر یا تازه و عجیب و غریب) بدیع، بدیعه، نادره، تحفه، شگرفه، کمیاب
[ریاضیات] کنجکاوی، شگفتانه
دیکشنری
کنجکاوی
اسم
curiosityحس کنجکاوی
strangeness, weirdness, quirkiness, peculiarity, queerness, curiosityغرابت
curio, curiosity, freakچیز غریب
ترجمه آنلاین
کنجکاوی
مترادف
concern ، eagerness ، inquiring mind ، inquiringness ، inquisitiveness ، interest ، interestingness ، intrusiveness ، investigation ، meddlesomeness ، meddling ، mental acquisitiveness ، nosiness ، officiousness ، prying ، questioning ، regard ، searching ، snoopiness ، snooping ، thirst for knowledge