fanciful
معنی
خیالی، بوالهوس، پر اوهام
سایر معانی: پر تخیل، پر پندارش، شگرف، طرفه، شگفت انگیز، عجیب و غریب، خیالباف، اهل خواب و خیال، هوس باف، خیال پرداز
سایر معانی: پر تخیل، پر پندارش، شگرف، طرفه، شگفت انگیز، عجیب و غریب، خیالباف، اهل خواب و خیال، هوس باف، خیال پرداز
دیکشنری
خیالی
صفت
imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, fantasticalخیالی
fanciful, capricious, whimsical, flighty, freakishبوالهوس
fanciful, imaginativeپر اوهام
ترجمه آنلاین
خیالی
مترادف
absurd ، aerial ، bizarre ، blue sky ، capricious ، castles in the air ، chimerical ، curious ، dreamlike ، extravagant ، fabulous ، fairy tale ، fancied ، fantastic ، fantastical ، fictional ، fictitious ، fictive ، flaky ، floating ، ideal ، illusory ، imaginative ، imagined ، incredible ، kinky ، legendary ، mythical ، notional ، offbeat ، on cloud nine ، pie in the sky ، pipe dream ، poetic ، preposterous ، shadowy ، suppositious ، unreal ، visionary ، whimsical ، wild