پاورچین، تک پا، دزدانه، خائنانه، نهانکارانه، نامردانه، محرمانه، پنهانی، درونی، مخفیانه، پست، دزدکی، زیر جلی، تردیدامیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدکی، یواشکی، زیرجلکی سایر معانی: نهان، پنهان، مخفی، نهفته
دزدانه، خوگرفته بهدزدی، دست کج، دزدوار، درخور دزدان سایر معانی: دزد مسلک، کج دست، دزد مانند
حقه بازی، دغل زنی سایر معانی: حقه بازی، دغل زنی
نهانی، زیر جلی، فراروی سایر معانی: از زیر (با حرکت دست از زیر شانه یا مچ)، رجوع شود به: underhanded، حقه بازی، تقلب و تزویر، درنهان، به پنهانی
زیرک، فریبنده، مکار، پر تزویر، پر حیله سایر معانی: نیرنگ باز، فریبکار، حیله گر، محیل، رند، پر مکر
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه سایر معانی: پرعقل، باتدبیر، خردمندانه، بخردانه، عاقلانه، صلاح، مدبرانه، هوشمندانه، آگاه، مطلع، هشیار، دانشمند، حکیم، هوشنگ، زرن ...