underhand
معنی
نهانی، زیر جلی، فراروی
سایر معانی: از زیر (با حرکت دست از زیر شانه یا مچ)، رجوع شود به: underhanded، حقه بازی، تقلب و تزویر، درنهان، به پنهانی
سایر معانی: از زیر (با حرکت دست از زیر شانه یا مچ)، رجوع شود به: underhanded، حقه بازی، تقلب و تزویر، درنهان، به پنهانی
دیکشنری
دست کم
قید
underhand, in absence, behind backفراروی
صفت
potential, secret, furtive, underhand, subterranean, occultنهانی
underhand, furtive, clandestine, surreptitious, undercover, hugger-muggerزیر جلی
ترجمه آنلاین
زیر دست
مترادف
clandestine ، concealed ، crafty ، crooked ، cunning ، deceptive ، devious ، dirty dealing ، dishonest ، dishonorable ، double crossing ، duplicitous ، fraudulent ، furtive ، guileful ، hush hush ، indirect ، insidious ، oblique ، on the QT ، on the quiet ، secret ، secretive ، shady ، shifty ، slippery ، sly ، sneaking ، sneaky ، stealthy ، sub rosa ، surreptitious ، treacherous ، tricky ، two faced ، two timing ، under wraps ، undercover ، underhanded ، unethical ، unfair ، unjust ، unscrupulous ، wily