تند، سخت، خشن، پوسته مانند سایر معانی: بد خلق، بد ادا، ترشرو، دارای زخم زبان، پوسته دار، پوسته زا، رویه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، چاخان، قمپز، فریب، توپ، سراشیب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن سایر معانی: لاف، بلوف، هارت و پورت، گشادبازی، وعده ی دروغین دادن، گول زدن، تهدید دروغین ...
بد خلق، چموش، بد اخم سایر معانی: کج خلق، دعوایی، زود خشم، تندخو، گهگیر، ناتو، بد قلق
صلیب، چلیپا، اختلاف، نا درستی، حد وسط، خاج، تقاطی، دورگه، چلیپایی، تقاطع کردن، گذشتن، قطع کردن، کج خلقی کردن، عبور کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن سایر معا ...
مختصر، کوتاه و مختصر، اجمالی سایر معانی: کوتاه و بی ادبانه، رک، (در اصل) کوتاه، کوتاه شده
شهامت، جرات، پردلی، متهور، سرانداز، یارایی، جسور، سرزنده سایر معانی: بی باک، بی پروا، نترس، وقیح، گستاخ، بی ادب، شجاعانه، دلیرانه، بیباکانه، متهورانه، شجاعت، بی باکی، بی پروایی، دلیری، تهور، ...
استهزاء امیز سایر معانی: تمسخرآمیز، مسخره آمیز، استهزا آمیز
تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه سایر معانی: ناراد، نارادانه
ناهنجار، درشت، ترشرو، بد خلق، خشن، گرفته، دارای ساختمان خشن و زمخت سایر معانی: گستاخ، پررو، حاضرجواب، رک و بی ادب، تند
ترشرو، عصبانی سایر معانی: زودرنج، حساس، huffish ترشرو
بد خلق، اذیت کننده سایر معانی: بدسیرت، بدقلق، -2 سرسخت، لجوج، لجباز، سمج، onery : عادی، معمولی