[کامپیوتر] حالت جویدن ( اصطلاحی عامیانه ) . یک ایستگاه کری که در آن مهلت در حال پایان است و هر فردی به سختی کار می کند . این حالت ناشی از تخمین خطای مدیریت است . نگاه کنید به software engine ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کروچندگی [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت بافت مادۀ غذاییای که در هنگام جویدن بهعلت شکننده بودن در دهان صدا ایجاد میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کروچنده [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که در هنگام جویدن در دهان به علت شکنندگی صدا ایجاد میکند
[ریاضیات] انهدام بزرگ
صدای بهم خوردن چیزی، درهم شکستن، بهم فشردن، مچاله کردن سایر معانی: درهم کوفتن، درهم فشردن، قوز کردن، کز کردن، خود را جمع کردن، صدای بهم خوردن چیزی مثل صدای سنگریزه، منقب کردن
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روزبد سایر معانی: ادبار، ناملایمات، پریشان حالی
(امریکا - خودمانی) کسی که (مثل برخی حسابداران) فقط به جزئیات توجه دارد و کلیات را از یاد می برد، کوچک بین
محاسب، حسابگر، حساب کننده سایر معانی: ماشین حساب، شمارگر، آدم حسابگر، کسی که محاسبه می کند، محاسبه گر، (کتاب حاوی جدول هایی که محاسبات را تسهیل می کند) جدول محاسباتی [کامپیوتر] محاسب، حسابگر ...
تصادم کردن، بهم خوردن سایر معانی: به هم خوردن، به هم کوفته شدن، (با هم) تصادف کردن، واکوفتن، (از نظر شخصیت یا اندیشه و غیره) با هم تضاد داشتن، برخورد داشتن
بحران، موقع بحرانی سایر معانی: شور، بزنگاه، سرگشتگی، شوریدگی، نقطه ی عطف، سختی، پریشان حالی، شور بیماری، اوج بیماری، بحبوحه ی مرض، نقطه ی عطف مرض، کریز، بحرانی، شوریده، شورین [ریاضیات] بحران ...
اورژانس سایر معانی: اضطراری، فوق العاده، ناگه آمد، ناگهانی، ناگه آیند، وضع اضطراری، وضع فوق العاده، شرایط ناگهانی، نهاد ناگه آیند، امر فوق العاده و غیره منتظره، حتمی، ناگه اینده [برق و الکتر ...
ضربه، اصابت، ضربت، ضرب، تماس، اثر شدید، زیر فشار قرار دادن، با شدت ادا کردن، با شدت اصابت کردن، بهم فشردن، پیچیدن سایر معانی: (سخت) به هم فشردن، درهم چپاندن، (درهم) گیر انداختن، (عامیانه) اث ...