شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن سایر معانی: سخت و خمش ناپذیر، (بیشتر در مورد صدا) زیر، بلند و تیز، (مجازی) آسیب پذیر، انعطاف ناپذیر، سرد و بی محبت، نوعی آب نبات ترد و آجیل دار [عمران و معماری] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غباری، گرد و خاکی سایر معانی: غبارآلود، پر گردو خاک، گرد گرفته، گردآلود، گرد مانند، غبار مانند، آرد مانند، خاکی، خشک، بی روح، بی ارزش، بیهوده، بی حاصل، خاکی رنگ، گرد فام، تیره، کدر، ابری، گر ...
ضعیف، نازک، بی اساس، لطیف، شکستنی، شکننده، ترد، زودشکن، باریک سایر معانی: علیل، زودآسیب، نازک نارنجی، آسیب پذیر، کم بنیه، بدحال، ظریف [بهداشت] آسیب پذیر
شکننده، ترد، خرد شونده سایر معانی: (آنچه که به آسانی خرد و پودر می شود) گرد شو، گرد شونده [عمران و معماری] ترد - شکننده - قابل خرد شدن - خردشدنی [مهندسی گاز] شکننده [زمین شناسی] خرد شونده ،ت ...
ترد، اردی، لکه لکه، اردنما سایر معانی: خشک، دانه دانه، بلغور مانند، به صورت گرد آمیخته با دانه های ریز، بلغوری، بلغور دار، (رنگ و غیره) لکه دار، گوداب دار، به رنگ آرد، زرد مایل به سفید [صنای ...
پودری، پودر مانند، گرد مانند سایر معانی: گردسان
سبک وزن، دارای وزن مخصوص کم سایر معانی: بی وزن، (به ویژه در فضا) آزاد از قوه ی جاذبه ی زمین، شناور در فضا (یا آب)، کم وزن
ویژگی مادۀ غذایی در شکستن و تبدیل شدن به قطعات ریز [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان