فرینندگی ,خالقیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده، نویسندگی کردن، تالیف و تصنیف کردن سایر معانی: نگارنده، تالیف کردن، تصنیف کردن، موجد، ابداع گر، پایه گذار، موسس، n : منصف، باعک، خالق، نیا، باعک شدن ...
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر، لنگ شدن، فرو نشستن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن سایر معانی: سکندری خوردن، زمین خوردن، ل ...
خدا، تعالی، خداوند، ایزد، الله، پروردگار، یزدان، یاهو سایر معانی: (g بزرگ) خدا، کردگار، دادار، معبود، الهه، بت، دارگونه، شخص یا چیز مورد پرستش یا تکریم، خداوندگار
موجد، جاعل، مخترع سایر معانی: مبدع، نوآفرین، تازه اندیش [ریاضیات] جاعل، مخترع
سر چشمه، مام، مادر، ننه، والده، اصل، پروردن، مادری کردن سایر معانی: ام، زایندگر، زایگر، منبع، فروردگر، منشا، (خطاب مهرآمیز) مادر، مادروار، مادر مانند، مادری، اصلی، مادرانه، زاییدن، به دنیا آ ...
منبع، والدین، پدر یا مادر، بعنوان والدین عمل کردن سایر معانی: پدر، مادر، والد، والده، پدر و مادر، پدر و فرزندی، مادر و فرزندی، (گیاه یا جانور یا سازواره) زادگر، اصل، سرچشمه، منشا، (به ویژه ش ...
منشاء، عامل محرک کل سایر معانی: (مکانیک) نیروی محرک، نیروی جنباور، محرک اصلی، نیروزا (مانند توربین)، خدا با حرف بزرگ [زمین شناسی] راه انداز، موتور راه انداز اصلی [معدن] کشاننده (ترابری) [نفت ...
پدر، اعلیحضرتا، پدری کردن سایر معانی: (به ویژه در مورد جانوران) پس انداختن، (اولاد) کاشتن، (مجازی) به وجود آوردن، (اثر ادبی) نوشتن، تولید کردن، (در اصل) عالی مقام، مرد قدرتمند، مرد بلند پایه ...