معنی

نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده، نویسندگی کردن، تالیف و تصنیف کردن
سایر معانی: نگارنده، تالیف کردن، تصنیف کردن، موجد، ابداع گر، پایه گذار، موسس، n : منصف، باعک، خالق، نیا، باعک شدن

دیکشنری

نویسنده
اسم
author, writer, composer, scrivener, craftsman, penmanنویسنده
author, compiler, composerمولف
author, composer, writerمصنف
founder, sponsor, erector, authorبانی
maker, manufacturer, creator, constructor, builder, authorسازنده
فعل
authorنویسندگی کردن
authorتالیف و تصنیف کردن

ترجمه آنلاین

نویسنده

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.