ولع [روانشناسی] تمایل قوی و شدید برای انجام کاری بهویژه مصرف مواد اعتیادآور
واژههای مصوب فرهنگستان
پرسشنامۀ باورهای ولعمدار [اعتیاد] پرسشنامۀ خودگزارش بیستوهشت سؤالی که باورهای مربوط به ولع مصرف مواد با آن سنجیده میشود |||اختـ . پرسشنامۀ باو CBQ ...
ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی سایر معانی: میل شدید، ولع، رغبت [بهداشت] اشتها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعیت، وابستگی، بستگی، توکل، عدم استقلال سایر معانی: اتکا، قوام، اطمینان، اعتماد، پشت گرمی، اعتیاد، خوگیری (dependance هم می نویسند)، اطاعت، پیروی، موکول بودن [کامپیوتر] وابستگی [ریاضیات] ات ...
مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق سایر معانی: شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه [عمران و معماری] ...
از، طمع، حرص سایر معانی: آز، آزمندی، فزون خواهی، حریص بودن، طمع ورزیدن
اشتیاق، مایل، شوق وافر سایر معانی: هوس شدید، ویار، غنج زنی، ولع
خوک صفت (کثیف و پرخور و آزمند و خودخواه)، خوکسان، خوکوار، خوک مانند
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: pruriency خارش
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: prurience خارش
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن سایر معانی: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، ...
خواهان، مشتاق، ارزومند، طالب، خواستار، مایل سایر معانی: آرزومند، امیدوار، پرتمنا، آرزومندانه، وهمی، ملتمس