ارسال، حمل، محموله سایر معانی: تحویل، فرستادن، سپارش، بار، مرسوله، فرسته [حسابداری] امانی [حقوق] محموله بار [ریاضیات] حمل، مرسوله، ارسال، محموله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسید مرسوله [حملونقل دریایی] سندی مشابه بارنامۀ دریایی حاوی مشخصات کالا و شرایط حمل و پرداخت کرایه که شرکت باربری صادر میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] امانی
[حسابداری] کالای امانی
(بازرگانی) سپارشی (تحویل کالا از عمده فروش به خریدار یا خرده فروش به شرط پرداخت بها پس از به فروش رسیدن کالا)، تحویل امانی
(بازرگانی) تعویض بارنامه، دریافت کننده یا مسیر یا مقصد کالا را تغییر دادن
بار، بار کشتی، محموله دریایی سایر معانی: محموله، بار (به ویژه بار کشتی و هواپیما و ترن و کامیون)، فرسته، pl بارکشتی [عمران و معماری] بار [صنعت] محموله، کالا، بار
طبقه بندی، رده بندی، عمل دسته بندی سایر معانی: درجه بندی، دسته سازی، روش تنظیم و دسته دسته سازی [حسابداری] طبقه بندی [عمران و معماری] طبقه بندی - رده بندی [فوتبال] طبقه بندی-دسته بندی [مهندس ...
وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان سایر معانی: گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره) [حقوق] نمایندگی، هیأت نمایندگی، اعزام نماینده ...
سهم، جیره، توشه، خارج قسمت، مقدار جیره روزانه، جیره بندی کردن، جیره دادن سایر معانی: سهمیه، (عامیانه) کوپن، جیره بندی، کیله، راستاد، (جمع) خوراک، آذوقه، (به ویژه سرباز) جیره، روزیانه، کوپن د ...
مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، از روی لئامت دادن، بقناعت واداشتن سایر معانی: وظیفه ی محوله، کار، تکلیف، زمان اجرای کار، طول کار، دوران (کار)، (دوران) خدمت، کرانبند کردن، در مضیقه گذاشتن، ...
سندی مشابه بارنامۀ دریایی حاوی مشخصات کالا و شرایط حمل و پرداخت کرایه که شرکت باربری صادر میکند [حملونقل دریایی]