کناره گیری کردن، با تعظیم خارج شدن، کنار کشیدن، استراحت کردن، پس رفتن، منزوی شدن، بازنشسته کردن یا شدن سایر معانی: (به جای خلوت یا دورافتاده) رفتن، (مجازی) پناه بردن، به بستر رفتن، (ارتش - ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی، قسمت کردن سایر معانی: مخفف: بخش، بریده، مسلک، بریدن، قسمت کردنsect_پسوند (صفت ساز): بریده، قطع، جدا شده [pinnatisect] ...
جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت سایر معانی: جداسازی، دسته بندی، دسته دسته سازی، سواکردن، دوری از معشوق یا عزیزان، انشعاب، تفرقه، انتزاع، اعتزال، (خدمت به ویژه در ارتش) انفصال، اخراج ...
بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط، علاقه، زدن، تساوی بستن، گره زدن سایر معانی: (با ریسمان یا طناب و غیره) بستن، بندیدن، آگستن، (گره) زدن، همبسته کردن، پیوند دادن، ...
کامیون، واگن روباز، مبادله، بارکش، معامله خردهریز، چرخ باربری، معامله کردن سایر معانی: (انگلیس) واگن باری، واگن بی سقف، (با کامیون) حمل کردن، باربری کردن، ماشین باری، (در اصل) چرخک (به ویژه ...
بند، بست، همبستگی، پیوند، (کالبد شناسی) همبند، همپیوند، بست همبستگی [زمین شناسی] هم پیوند، هم بند - بخش آهکی حلقه متصل کننده بخش سیفون متصل به سطح به سوی رأسی دیواره در پیچ ها یا صدفهای دیسک ...
تار، تار عنکبوت، بافته، تنیده، بافت یا نسج، تنیدن سایر معانی: (عنکبوت و غیره) تار، تنسته، (به ویژه دروغ) دسته، رشته، سلسله، (هر چیز شبیه تارعنکبوت از نظر ظرافت یا ساختمان و غیره) شبکه، (کامپ ...
مسیری در شبکۀ مخابرات که نشانک/ سیگنال را از کاربری به کاربر دیگر انتقال میدهد [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
اتصال سه قطعه الکتریکی در مداری که آرایش مثلثی دارد [فیزیک]
اتصال بدون وقفه میان یک دستگاه و دستگاه دیگر [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
حداقل زمان مجاز برای جابهجایی مسافر از یک وسیلۀ نقلیه بهوسیلۀ نقلیۀ دیگر، براساس زمان ورود و خروج برنامهریزیشدۀ آنها [حملونقل هوایی] ...