(آمریکا) روزنامه ی رسمی کنگره (که کلیه ی مذاکرات و لوایح را منعکس می کند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] کنگرسیت یک اوریت که بطور نامرغوبی دانه ای است و عمدتاً از نفلین به همراه مقدار ناچیزی سودالیت، پلاژیوکلاز، میکا و کلسیت ساخته شده است. مقایسه شود با: craigmontite. این اوریت توس ...
(آمریکا) نماینده ی کنگره (به ویژه مجلس نمایندگان)، عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا، عضوانجمن یامجلس قانون گزارامریکا
(امریکا) کنگره ی اقلیمی (اولین کنگره در سال 1774 و دومین گنگره در سال 1775 تشکیل شد و اعلامیه ی استقلال امریکا را در سال 1776 منتشر کرد)
اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف سایر معانی: همکاری، پیوند، هم پیوندی، همنشینی، مصاحبت، همدمی، رابطه، هم خوانی، تداعی، (گیاه شناسی - زیست شناسی ...
(مجازی) قوه ی مقننه (در امریکا)، (امریکا)، نام تپه ای در شهر واشنگتن که کاخ کنگره (مجلسین امریکا) روی آن قرار دارد
متراکم کردن، جمع کردن، گرد اوردن، فراهم اوردن، وصول کردن، فراهم کردن، جمع اوری کردن، مدون کردن سایر معانی: گردآوری کردن، بر هم کردن، وصل کردن (از منابع گوناگون)، (حواس و غیره) جمع کردن یا شد ...
جمع شدن، اجتماع کردن سایر معانی: گرد آمدن، (دور هم) جمع شدن، همایش کردن، گرد آمده، (دور هم) جمع شده، همگانی، اشتراکی، عمومی
قرارداد، انجمن، مجمع، هم ایش، پیمان نامه، هم ایی سایر معانی: اجلاس، کنگره، گردهمایی، نشست، چپیره، جلسه، میثاق، پیمان، توافقنامه، سنت، عرف، رسم، (جمع) آداب و رسوم، رسم هنری، قاعده ی ادبی، (ام ...
بازار، میدان، محکمه، دادگاه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم سایر معانی: (بخشی از روزنامه یا برنامه ی رادیویی و یا هرجایی که در آن امور اجتماعی و همگانی مورد بحث و شور قرار می گیرد) محل تبادل نظر ...
مقننه، قانون گذار سایر معانی: وابسته به قانونگذاری، وابسته به قوه ی مقننه، قانونی [حقوق] قانونی، تقنینی، قانونگذار، مقنن
مقنن، قانون گذار سایر معانی: نماینده ی مجلس شورا (یا پارلمان)، عضو هیات مقننه [حقوق] قانونگذار، عضو هیأت مقننه