forum
معنی
بازار، میدان، محکمه، دادگاه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم
سایر معانی: (بخشی از روزنامه یا برنامه ی رادیویی و یا هرجایی که در آن امور اجتماعی و همگانی مورد بحث و شور قرار می گیرد) محل تبادل نظر، محل برخورد آرا، سگالگاه، کنگاشگاه، (روم باستان) میدان شهر (که برخی امور سیاسی و قانونی در آنجا کنکاش یا رسیدگی می شد)، محکمه ی عدل، تبادل نظر، کنکاش، سگالش، هم اندیشی، گردهمایی
[کامپیوتر] گردهمایی
[حقوق] مرجع رسیدگی، دادگاه
[ریاضیات] انجمن، مجمع
سایر معانی: (بخشی از روزنامه یا برنامه ی رادیویی و یا هرجایی که در آن امور اجتماعی و همگانی مورد بحث و شور قرار می گیرد) محل تبادل نظر، محل برخورد آرا، سگالگاه، کنگاشگاه، (روم باستان) میدان شهر (که برخی امور سیاسی و قانونی در آنجا کنکاش یا رسیدگی می شد)، محکمه ی عدل، تبادل نظر، کنکاش، سگالش، هم اندیشی، گردهمایی
[کامپیوتر] گردهمایی
[حقوق] مرجع رسیدگی، دادگاه
[ریاضیات] انجمن، مجمع
دیکشنری
انجمن
اسم
tribunal, forum, court of justice, law court, assizeمحکمه
forumدیوانخانه
forumمحل اجتماع عموم
field, square, ground, plaza, battlefield, forumمیدان
market, marketplace, bazaar, mart, agora, forumبازار
court, courtroom, courthouse, forum, bar, witness boxدادگاه
ترجمه آنلاین
انجمن
مترادف
assembly ، colloquium ، conclave ، conference ، congregation ، congress ، convention ، convocation ، council ، gathering ، get together ، rally ، seminar ، symposium