گرد اوردن، همگرادنی کردن، تالیف کردن سایر معانی: (از سرچشمه های مختلف) گردآوری کردن، جمع آوری کردن، (آمار و اطلاعات و غیره) تنظیم کردن، تهیه کردن، تدوین کردن [کامپیوتر] کامپایل ؛همگردانی کرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خطای حین همگردانی [کامپیوتر] خطای زمان کامپایل - خطایی در یک برنامه ی کامپیوتری که در فرایند کامپایل برنامه به وجو می آید . مثلاً خطای زمان کامپایل، هنگامی روی می دهد که قواعد زبان برنامه نو ...
[کامپیوتر] بیسیک کمپایل شونده
مترجم [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای که دستورهای نوشتهشده به زبانی سطح بالاتر را رمزگشایی و برنامهای به زبان همگذاری تولید کند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] تبدیلکد ماشین به کد سطح بالا
[کامپیوتر] کامپایلر افزایشی، مترجم افزایشی - کامپایلری که با نوشته شدن هر خط برنامه در کامپیوتر ،آنها را ترجمه می کند و منتظر نوشته شدن تمام برنامه نمی ماند .هدف از این کار ،فارغ نمودن برنام ...
[کامپیوتر] کامپایلر بهینه سازی.
کامپیوتر : پیش کامپایلر [کامپیوتر] پیش کامپایلر
متراکم کردن، توده کردن، گرد اوردن سایر معانی: (بیشتر در مورد پول و اطلاعات) توده کردن، انباشتن، گرد آوردن، اندوختن، جمع کردن، کپه کردن
متراکم کردن، جمع کردن، گرد اوردن، فراهم اوردن، وصول کردن، فراهم کردن، جمع اوری کردن، مدون کردن سایر معانی: گردآوری کردن، بر هم کردن، وصل کردن (از منابع گوناگون)، (حواس و غیره) جمع کردن یا شد ...
برنامهای که دستورهای نوشتهشده به زبانی سطح بالاتر را رمزگشایی و برنامهای به زبان همگذاری تولید کند [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
شخصی که آثار نوشتاری مختلف چاپی یا دستنویس را برای چاپ در مجموعهای منظم گرد بیاورد [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]