اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف سایر معانی: همکاری، پیوند، هم پیوندی، همنشینی، مصاحبت، همدمی، رابطه، هم خوانی، تداعی، (گیاه شناسی - زیست شناسی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برادری، انجمن برادری و اخوت سایر معانی: اخوت، انجمن (متشکل از کسانی که هدف های مذهبی یا اجتماعی مشترکی دارند)، احساس محبت
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران، همراه کسی رفتن سایر معانی: همدمی، مجالست، همنشینی، مصاحبت، انس، الفت، گروه (که به منظور خاصی تشکیل شده باشد)، شرکا، مهمان، مهمانان، هم ...
ایین دینی، مکتب تفکر سایر معانی: فرقه (گروه شبه مذهبی که معمولا در یکجا با هم زندگی کرده و تحت نفوذ رهبر پرجذبه ای قرار دارند و از عقاید افراطی یا غیرسنتی پیروی می کنند)، مراسم مذهبی، آیین ن ...
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب سایر معانی: (در پارلمان یا حزب و غیره) دسته، دار و دسته، فراکسیون، جناح، باند، (امریکا) داستان استوار بر واقعیات (در برابر : داستان استوار بر تخیلات : ficti ...
غوغا، جمعیت، انبوه مردم، ازدحام کردن سایر معانی: مردم عادی، عوام الناس، خلق الله، توده ی مردم، مردم بی سروپا، اراذل و اوباش، چماق به دست ها، لات و لوت ها، غوغاگران، جماعت، گروه مردم، ازدحام، ...
شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی سایر معانی: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت [حسابداری] شرکتهای غیر سهامی [حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی