مهربان، ملایم، رئوف، بخشاینده، رحیم، رحمان سایر معانی: با گذشت، با مروت، شفیق، بخشایشگر، (آب و هوا) ملایم، معتدل، لطیف، اسم خاص مذکر (مخفف آن: clem - مونث آن: clementine و clementina) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هوای بسیار سرد یا طوفانی
پر باد سایر معانی: پرباد
بخشنده، زیاده رو سایر معانی: لوس کننده، آسان گیر، (بیش از حد) مهربان، ملایم، نرم
مهربان، ملایم، خوش مزاج، معتدل سایر معانی: خفیف، کم، سبک، آرام، میانه گرای، سست [مهندسی گاز] ملایم، نرم، معتدل [نساجی] نرم - ملایم - لطیف [آب و خاک] ملایم، کم، معتدل ...
سخت، شدید، خیلی دقیق سایر معانی: ستهم، دقیق، نازک بینانه، موشکافانه، (آب و هوا) سخت، بسیار سرد یا گرم
گرم، صمیمی، غیور، با حرارت، گرم کردن، گرم شدن سایر معانی: گرم (در مقایسه با: داغ hot)، مهرآمیز، محبت آمیز، صمیمانه، آتشی مزاج، زودخشم، بد خلق، با گرمی، به طور گرم، گرم کردن یا شدن، (با: to ی ...