معنی

سخت، شدید، خیلی دقیق
سایر معانی: ستهم، دقیق، نازک بینانه، موشکافانه، (آب و هوا) سخت، بسیار سرد یا گرم

دیکشنری

دقیق
صفت
hard, difficult, tough, strict, rigid, rigorousسخت
severe, intense, violent, drastic, intensive, rigorousشدید
meticulous, rigorous, precise, thoroughخیلی دقیق

ترجمه آنلاین

سختگیرانه

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.