indulgent
معنی
بخشنده، زیاده رو
سایر معانی: لوس کننده، آسان گیر، (بیش از حد) مهربان، ملایم، نرم
سایر معانی: لوس کننده، آسان گیر، (بیش از حد) مهربان، ملایم، نرم
دیکشنری
دلسوز
صفت
merciful, generous, gracious, bountiful, bounteous, indulgentبخشنده
indulgent, intemperateزیاده رو
ترجمه آنلاین
ممتنع
مترادف
able to live with ، big ، charitable ، clement ، compassionate ، complaisant ، compliant ، considerate ، easy ، easygoing ، favorable ، fond ، forbearing ، gentle ، going along with ، going easy on ، gratifying ، kind ، kindly ، liberal ، merciful ، mild ، overpermissive ، permissive ، soft shelled ، tender ، tolerant ، understanding