زشتی، شناعت، وقاحت، رسوایی، اشکاری سایر معانی: بدی فاحش، قباحت، flagrance اشکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تورق، انعطاف پذیری، انعطاف، قابلیت انعطاف سایر معانی: خمش [حسابداری] قابلیت انعطاف [عمران و معماری] انعطاف پذیری - خمش پذیری - انعطاف - سازگاری - قابلیت انعطاف [برق و الکترونیک] انعطاف پذیری ...
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر سایر معانی: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی سایر معانی: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی [عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو
دروغ گفتن، گپ زدن، پرگفتن سایر معانی: وراجی کردن، یاوه گفتن، زیاده گویی، پرگویی، ور ور، حرف مفت، دروه گفتن
خوشی، خرسندی، خوش وقتی، خوشحالی سایر معانی: شادی، مسرت خاطر، سرور، میل
سیر، راهی شدن، تمام شدن، در صدد بودن، روانه ساختن، گشتن، رهسپار شدن، رواج داشتن، بران بودن، کار کردن، راه رفتن، شدن، روی دادن، رفتن، گذشتن، سیر کردن، پا زدن، برو سایر معانی: مخفف : سفارشات م ...
از، طمع، حرص سایر معانی: آز، آزمندی، فزون خواهی، حریص بودن، طمع ورزیدن
رنجش، غم، اندوه، حزن، سار، غصه سایر معانی: حزن شدید، ماتم، سوگ، مایه ی غم و اندوه، (عامیانه) رنجه، نومیدی
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی
جسارت، خود سری، بی باکی سایر معانی: دلیری، بی پروایی، سرسختی، نیرومندی
شتاب، سرعت، عجله، عجله کردن سایر معانی: تندی، دستپاچگی، هول، شتابزدگی، شتابگری، تعجیل، بی حوصلگی، بی صبری، (نادر) رجوع شود به: hasten