(سیرک که در آن حشرات هم به نمایش گذاشته می شوند) سیرک ککی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیرک دارای سه صحنه (که در آن واحد سه نمایش ارائه می دهند)
پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن سایر معانی: (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: b ...
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
ورزشگاه، زورخانه، دبیرستان سایر معانی: ورزشگاه سرپوشیده، تالار ورزش
حلقه، گردش دایره، چرخ زدن سایر معانی: (شاعرانه - قدیمی) چرخش، حرکت مار پیچ، دور گردی، دایره، گردی، گرداب، چر زدن [زمین شناسی] چرخاب [ریاضیات] دوران، گردش دایره ای
موج، عیاشی، میگساری عیاشی سایر معانی: افراط، زیاده روی، بی بندوباری، (یونان و روم باستان - معمولا جمع) عیاشی و میگساری به افتخار یکی از خدایان (به ویژه dionysus)، عیاشی و میگساری چندنفره (هم ...
هیجان، لرز، لرزه، بتپش دراوردن، بهیجان اوردن، لرزیدن سایر معانی: پر شوق و شعف کردن یا شدن، پرشور کردن یا شدن، هیجانی کردن، ذوق زده کردن یا شدن، به شور آوردن، لرزاندن، مرتعش کردن یا شدن، به ا ...