معنی

پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن
سایر معانی: (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: betel palm)، میدان، آوردگاه، فراخنا، استادیوم، رزمگاه، (در اصل) میدان بی تاق آمفی تئاترهای روم کهن که نمایش های ورزشی و نبردهای گلادیاتوری در آن انجام می شد، میدان مسابقات در روم قدیم، کشتی گیری یا مبارزه
[صنعت] صحنه، میدان، عرصه

دیکشنری

عرصه
اسم
arena, field, square, court, ringعرصه
scene, stage, arenaصحنه
area, arena, field, sheet, width, racketپهنه
ring, arenaگود
arenaمیدان مسابقات
green dragon, arenaارن

ترجمه آنلاین

عرصه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.