پیشدستی، حیله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی سایر معانی: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب سایر معانی: حقه بازی، گول خوردگی، فریفتگی، اغوا شدگی، آورند، خدعه، دوز و کلک، بدسگالی
انحراف، خط سیر را منحرف کردن سایر معانی: راه انحرافی (که هنگام تعمیر و بسته بودن راه اصلی به کار می رود)، از بیراهه رفتن، از راه فرعی یا انحرافی رفتن یا بردن، (برای احتراز از شلوغی و غیره) د ...
رهایی، گریز، فرار، فر، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن، فرار کردن، گریختن، در رفتن سایر معانی: خلاصی، نجات، ورمالیدن، گالیدن، جان به در بردن، (از خطر) جستن، (آسیب و غیره) - ندیدن، ...
جلو گیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی سایر معانی: راهبندان، گیر، بند آور، مانع، سد، رهگیر، بند آوری، رهگیری، مسدود سازی، منع [عمران و معماری] سد - مانع [فوتبال] منع و جلوگیری [آب و خاک] مانع، ...
رمز، حیله، خدعه، شیادی، بامبول، شعبده بازی، فوت و فن، لم، نیرنگ، حقه، خار کردن، حیله زدن، بامبول زدن، حقه بازی کردن، شوخی کردن سایر معانی: شیطنت، دست انداختن، کلک، شیله، گول زنی، فریب، حقه ب ...