escape
معنی
سایر معانی: خلاصی، نجات، ورمالیدن، گالیدن، جان به در بردن، (از خطر) جستن، (آسیب و غیره) - ندیدن، (زخمی و غیره) - نشدن، رهیدن، نجات یافتن، (آب و گاز و هوا و غیره) درز کردن (به خارج)، خارج شدن، نشت کردن، ناپدید شدن، محو شدن، (به طور غیرارادی خارج شدن از دهان یا مقعد و غیره)، مورد (توجه یا تنبیه و غیره) واقع نشدن، (پیش از ضمیر شخصی مفعولی) به یاد نیاوردن، فراموش کردن، (وسیله یا راه فرار) مفر، گریز راه، مخرج، برونگاه، در رو، درز، (سرایت یا ریختن به بیرون) نشت، تراوش، درز کردن، بیرون رفتن، (رهایی فکری) تفریح، تفرج، گشادگی خاطر، وابسته به فرار (یا گریز)، (گیاه شناسی - در مورد گیاه کاشته شده و اهلی) وحشی شدن، ناپرورده شدن، هرزه شدن، گیاه هرزه، خودرو شده، گریزش، فراری بودن
[ریاضیات] فرار
[نفت] آزاد شدن