پرورنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادبی، تعلیمی، اموزشی، یاد دهنده سایر معانی: آموزنده، رهنمودگر، هدایت کننده (به راه راست و غیره)، پندآمیز، آموزشی، وابسته به آموزش و پرورش، نظری (در مقابل عملی)
گران کردن، عزیز داشتن سایر معانی: عزیز کردن، محبوب کردن، تحبیب کردن، دوست داشتنی کردن
محبت، مهر، عشق، معشوقه، خاطرخواهی، مهربانی، دوست داشتن، عشق داشتن سایر معانی: شیدایی، والگی، دلباختگی، (در سلام رساندن) محبت فراوان، مهرورزی، علاقه ی شدید، علاقه ی شدید داشتن، چیز مورد مهر و ...
زیاد ازاد گذاردن، افراط ورزیدن
بی بها، چیز بی ارزش، بسیار پر قیمت سایر معانی: پرارزش، گرانبها، نفیس
روحانی، وقف شده، مقدس سایر معانی: سپنتا، اشو، مذهبی، دینی، وابسته به دین، مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام انگیز، وقف، نثار، موقوف، تخصیص یافته، از آن (شده)، اخروی (در برابر: دنیوی ...
گاو صندوق، صحیح، مطمئن، امن، بی خطر، محفوظ، محفوظ از خطر، ایمن، اطمینان بخش، صدمه نخورده سایر معانی: امان، امن و امان، مصون، صحیح و سالم، بی مخاطره، فارغ از خطر، قابل اعتماد، قابل اطمینان، ن ...
چیز گرانبها، با ارزش، نفیس، گرانبها، پر بها، قیمتی سایر معانی: پرارزش، ارزشمند، ذی قیمت، شایگان، بهاور، ارزنده، ارجمند، گرانقدر [ریاضیات] با ارزش، ارزشمند