(حقوق) به قید کفیل آزاد شدن و فرار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روزنه، مزغل، سوراخ جا، راه گریز، مفر، سوراخ سنگر، سوراخ دیدبانی، سوراخ دیدهبانی ایجاد کردن، مزغل ساختن سایر معانی: (در دیوار دژ و غیره) روزنه، شکاف (که از آن دیده بانی و تیراندازی می کنند)، ...
پوشش، رداء، خرقه، بالا پوش، شنل زنانه، کلاه توری، پوشیده شدن سایر معانی: شنل، ردا (به طور مجازی نشان قدرت و ارج است)، پنهان ساز، دربرگیر، پوشاندن (مانند شنل یا روپوش)، پنهان کردن یا شدن، روی ...
(تئاتر) به صحنه آوری، صحنه پردازی (فیلم) کارگردانی پرگیر، محیط، دوروبر، صحنه سازی، کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر، محیط کلی [سینما] صحنه آرایی (واژه فرانسوی ) - صحنه پردازی (واژه فرانسوی ) - میز ...
(زیست شناسی) نوک تیز، تیزنوک
(حادثه یا تصادف یا رویداد) تصادفی که به سختی از آن احتراز می شود، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود، (بمب و گلوله ی توپ و غیره) نزدیک به هدف (که به هدف نمی خورد ولی تا ...
تنگه، گردنه، گردن، ماچ و نوازش کردن سایر معانی: هر چیز گردن مانند، (اندام و ساز واره ها) باریکترین بخش، (خودمانی) ماچ و بوسه کردن، دست یازی و ماچ کردن، مغازله کردن، (جامه) یقه، دورگردن، گریب ...
نقاشی سایر معانی: نقاشی (هم نقاشی تصویر و هم نقاشی در و دیوار)، صورتگری، نگارگری، چهره پردازی، پیکر نگاری، خامه زنی، تصویر (نقاشی شده)، فرتور [عمران و معماری] پرده - نقاشی [کامپیوتر] نقاشی [ ...
با تکبر راه رفتن، جفتک زدن، خرامیدن، سوار اسب چموش شدن، روی دو پا بلند شدن سایر معانی: چمیدن، لبخیدن، گرازیدن، مچیدن، چامیدان، جولان دادن، (اسب - به ویژه هنگام راه رفتن) روی دوپا بلند شدن، ل ...
پرتگاه، بر امدگی، دماغه، دماغه بلند سایر معانی: (جغرافی) سنگپوز، کوهپوز، راس [عمران و معماری] سنگپوز [زمین شناسی] دماغه - الف) تصویر پیشرفته و برجسته یا نقطه ای از زمین یا پرتگاه سنگ که به ص ...
پوشش، رداء، خرقه، جامه بلند زنانه، لباس بلند و گشاد، خلعت، جامه دربر کردن سایر معانی: ردا پوشیدن یا پوشاندن، جامه برتن کردن، جبه، لباس رسمی (قضات و استادان و غیره)، لباس حمام، رب دوشامبر، (ق ...
رهایی، رستگاری، نجات، سبب نجات سایر معانی: رهایش، آمرزش، بوخت، وسیله ی رستگاری، مایه ی نجات، اسباب آمرزش