mise en scene
معنی
(تئاتر) به صحنه آوری، صحنه پردازی (فیلم) کارگردانی پرگیر، محیط، دوروبر، صحنه سازی، کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر، محیط کلی
[سینما] صحنه آرایی (واژه فرانسوی ) - صحنه پردازی (واژه فرانسوی ) - میزانسن (واژه فرانسوی ) - میزانسن (صحنه پردازی، کارگردانی )
[سینما] صحنه آرایی (واژه فرانسوی ) - صحنه پردازی (واژه فرانسوی ) - میزانسن (واژه فرانسوی ) - میزانسن (صحنه پردازی، کارگردانی )
دیکشنری
صحنه ی صحنه
اسم
mise en sceneمحیط کلی
ترجمه آنلاین
Mise en صحنه
مترادف
arena ، backdrop ، background ، blackout ، display ، exhibition ، flat ، flats ، landscape ، locale ، locality ، location ، mise en scène ، outlook ، pageant ، picture ، place ، representation ، scenery ، seascape ، set ، setting ، show ، sight ، site ، spectacle ، spot ، stage ، tableau ، theater ، view