محیل، حیله گر، مکار، خودخواه و مزور، نیرنگ باز [کامپیوتر] دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین . [برق و الکترونیک] محاسبه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عیار، حیله گر، فریبنده، بامهارت سایر معانی: نیرنگ باز، فریبکار، محیل، مکار، حقه باز، موذی
منحرف، گمراه، کج، غیر مستقیم، بی راهه سایر معانی: نادرست، دغل، ناراست خوی، مزور، حیله گر، ترفندباز، کجراه، کژرو، پرپیچ و خم، دور و دراز، مزورانه، نادرستانه، ترفندآمیز
محتاط، با کمرویی سایر معانی: محتاطانه، با دقت
وابسته به ماکیاولی و اندیشه های او، وابسته به عقاید سیاسی ' ماکیاولی '
اندازهگیر، در خور اندازه گیری یا پیمایش، پیما، سنج [نساجی] توزین - اندازه گیری (وزن کالا)
عمدا سایر معانی: عمدی، تعمدا، دانسته، آگاهانه، قصدا، ازروی تعمد، یک کاره
حیله گر، ناقلا، محیل، موذی، کنایه دار، سربتو، ناتو، شیطنت امیز سایر معانی: (محلی) ماهر، زبردست، آب زیر کاه، فریبکار، رند، مکار، نابکار، حیله گرانه، فریبکارانه، رندانه، مکر آمیز، نابکارانه، ب ...
پاورچین، تک پا، دزدانه، خائنانه، نهانکارانه، نامردانه، محرمانه، پنهانی، درونی، مخفیانه، پست، دزدکی، زیر جلی، تردیدامیز
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه سایر معانی: پرعقل، باتدبیر، خردمندانه، بخردانه، عاقلانه، صلاح، مدبرانه، هوشمندانه، آگاه، مطلع، هشیار، دانشمند، حکیم، هوشنگ، زرن ...