معنی

اندازهگیر، در خور اندازه گیری یا پیمایش، پیما، سنج
[نساجی] توزین - اندازه گیری (وزن کالا)

دیکشنری

اندازه گیری
فعل
measure, gage, gauge, mete, span, stack upاندازه گرفتن
measure, evaluate, figure out, weigh, compare, considerسنجیدن
gauge, measureپیمانه کردن
measureاندازه نشان دادن
measureاندازه داشتن
traverse, travel, wend, mete, measure, runپیمودن
eventuate, burgeon, enter, erupt, measure, proveدر امدن

ترجمه آنلاین

اندازه گیری

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.