پیشنهاد صلح، پیشنهاد آشتی، شاخه ی زیتون (نماد صلح و آشتی)، شا زیتون، اولاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مرتبه ی نقطه ی شاخه ای
شاخه گستردن
[ریاضیات] شاخه ی اصلی
[ریاضیات] شاخه ی اصلی تابع
ازریشه، اساسا، کاملا
اصول وفروع
بی شا و برگ، بدون انشعاب، بدون شعبه
انشعاب غیر شرطی [کامپیوتر] انشعاب غیر شرطی
هم دست، شریک، معاون، عضو پیوسته، همسر، رفیق، هم قطار، هم پیوند، همبسته، دانشبهری، وابسته، امیزش کردن، مربوط ساختن، پیوستن، شریک کردن، مصاحبت کردن، وابسته کردن، همدم شدن، معاشرت کردن سایر معا ...
دوشاخهای، دوشاخه شدن، دوشاخه کردن، بدوشاخه منشعب کردن سایر معانی: تقسیم به دو مسیر شدن، دارای دو شاخ یا دو مسیر [دندانپزشکی] به دو شاخه کردن، دو شاخه شدن [برق و الکترونیک] دو راهه شدن، چنگال ...
انحراف، خط سیر را منحرف کردن سایر معانی: راه انحرافی (که هنگام تعمیر و بسته بودن راه اصلی به کار می رود)، از بیراهه رفتن، از راه فرعی یا انحرافی رفتن یا بردن، (برای احتراز از شلوغی و غیره) د ...