member
معنی
سایر معانی: اندام (به ویژه اندام تناسلی یا دست و پا)، عضو بدن، (اداره و باشگاه و غیره) عضو، هموند، (پل یا ساختمان یا معادله ی ریاضی یا جمله یا رده بندی و غیره) بخش، جز (اجزا)، (ریاضی) طرف تساوی، (مجلس شورا و غیره) نماینده، وکیل، (از نظر جا و طرز قرارگیری) بخشی از یک گیاه، شاخه، اندام گیاهی، (معمـولا m بـزرگ) امریـکا - رجوع شود به: member of congress - انگلـیـــس member of parliament
[عمران و معماری] عضو - قطعه - پار
[کامپیوتر] عضو
[فوتبال] عضو
[زمین شناسی] بخش، قسمت، عضو بخشی از یک تشکیلات که دارای مشخصات فیزیکی و لیتولوژیکی جداگانه باشد
[ریاضیات] عضو
[آمار] عضو