وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن سایر معانی: تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساختن، از خود در آوردن، تقلید و جعل کردن، بافتن و از کار در آوردن سایر معانی: بنا کردن، (در کارخانه یا کارگاه و غیره) تولید کردن، فروردن، فرآوردن، همگذاشت کردن، (دروغ) بهم بافتن، (داستان و غ ...
فرض کردن، برانگاشتن سایر معانی: فرضیه درست کردن، گمانه کردن، نهشته کردن، فر کردن
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، تفکر کردن، تصور کردن، حدس زدن سایر معانی: خیال کردن، تخیل کردن، انگاریدن، سگالیدن، گمان کردن، فر کردن [ریاضیات] در نظر گرفتن، تصور کردن، انگاشتن ...
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق سایر معانی: الهام بخشی، فرتابی، درون انگیزی، درانگیزه، در دمیدن، دردمش (رجوع شود به: inhale)، القا، نیوشاندن
کنفرانس میز گرد سایر معانی: (در اصل) میز گرد شاه آرتور (که برای احتراز از صدرنشینی به صورت دایره بود)، شاه آرتور و دلیران او، (r کوچک) گردهمایی میزگرد (برای مذاکره و غیره)، بحث میزگرد ...
تفکر کردن، اندیشیدن، احتکار کردن، سفته بازی کردن، معاملات قماری کردن سایر معانی: (درباره ی جنبه های مختلف چیزی) اندیشیدن، (با حدس و قیاس) فکر کردن، گمان کردن، گمانه زنی کردن، خرد پردازی کردن ...