fabricate
/ˈfæbrəˌkeɪt/

معنی

ساختن، از خود در آوردن، تقلید و جعل کردن، بافتن و از کار در آوردن
سایر معانی: بنا کردن، (در کارخانه یا کارگاه و غیره) تولید کردن، فروردن، فرآوردن، همگذاشت کردن، (دروغ) بهم بافتن، (داستان و غیره) سرهم کردن، دروغ بافتن، جعل کردن، بافتن و از کار در اوردن
[برق و الکترونیک] ساختن، تولید و ایجاد
[ریاضیات] ساختن

دیکشنری

ساختن
فعل
build, make, create, construct, manufacture, fabricateساختن
fabricateتقلید و جعل کردن
dream up, excogitate, fabricate, inventاز خود در آوردن
fabricateبافتن و از کار در آوردن

ترجمه آنلاین

ساختن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.