پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، چاخان، قمپز، فریب، توپ، سراشیب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن سایر معانی: لاف، بلوف، هارت و پورت، گشادبازی، وعده ی دروغین دادن، گول زدن، تهدید دروغین ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو سایر معانی: (صدا) بلند، پرآوا، پر غوغا، با سماجت، با اصرار، مصرانه، با پافشاری، موک ...
مواج سایر معانی: طغیان کننده، سخت، شدید، خشمناک، ژیان، غرنده
شایع، حکمفرما سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خ ...
خروش، غرش، خروشان سایر معانی: پر سروصدا، پرهیاهو، پر غلغله، پرخروش، (عامیانه) پر رونق، پر شور، توفانی، متلاطم، نعره کشی، فریادکشی، غریو، (دامپزشکی) سرماخوردگی اسب (همراه با صدای خس خس)، پر ب ...
تند، متلاطم، توفانی، طوفانی سایر معانی: وابسته به یا همانند توفان، شدید، ستهم، پر آشوب، مشوب، پر جوش و خروش، پرغوغا، خروشان، پر تب و تاب، پر شور، پرتوپ وتشر
چرند، چرند، پر باد، طوفانی، درازگو، باد خور، باد خیز سایر معانی: توفانی، در معرض باد، بادگیر، باد مانند، نفاخ، بادآور، گازآور، تهی، خالی، پوچ، بی پایه، بی اساس، یاوه، پرحرف، وراج ...