نوعی تفنگ قدیمی، ادم کودن سایر معانی: (در اصل) تفنگ (دارای لوله کوتاه که برد آن کم بود)، شمخال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) گیج کردن، سردرگم کردن
زمخت، بدترکیب، خام دست، ناازموده سایر معانی: دست و پا چلفتی، چلفتی، شلخته، لش، سر به هوا، بد ساخت، بی قواره، ناهنجار، زشت، حاکی از ناشیگری یا بد سلیقگی
درشت، کودن، زمخت سایر معانی: احمق، بی شعور، نابخرد، نفهم، دیرفهم، پخمه، بدسلیقه، غیرحساس، پوست کلفت، خشن، خام
گام خطا، حرکت خطا، سکندری (خوردن)
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج، تقصیر کردن، مقصر دانستن سایر معانی: آهو، کمبود، کمداشت، رمژک، مانید، کوتاهی، پرویش، (زمین شناسی) گسله، عیبجوی ...
(در رفتار یا سخن) اشتباه، لغزش، گاف، خطا، لغزش، خبط یاخطایی که ابرو ی زنی رادرخطراندازد
شکست مفتضحانه، ناکامی، بطری شراب سایر معانی: شکست افتضاح آمیز، افتضاح، مایه ی آبرو ریزی، کالیدگی، هزیمت، (بطری گردن دراز و دارای شکم کروی که بخش پایین آن از حصیر پوشیده است) غرابه، کراوه، تن ...
اشتباه، لغزش، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، بال بال زدن، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن سایر معانی: (در گل و لای یا برف و غیره) گیر کردن، تقلا کردن، (با زحمت) حرکت کردن، دست و پا زدن، (مجازی) با ...
اشتباه احمقانه، توپ خالی زدن سایر معانی: (عامیانه) اشتباه لپی، گاف، لغزش بزرگ، لاف زدن
اشتباه، خبط، لغزش، اشتباه در گفتار یا کردار، اشتباه کردن سایر معانی: گاف، اشتباه لپی، خبط بزرگ
غلط، اشتباه، نا درستی، عدم دقت، عدم صحت، چیز ناصحیح و غلط سایر معانی: خطا، لغزش، بی دقتی [عمران و معماری] بی دقتی [برق و الکترونیک] بی دقت [ریاضیات] بی دقتی، عدم دقت ...