پست، اعماقی سایر معانی: مبتذل، (به طور باور نکردنی) احساساتی، نامربوط، عمقی، دون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] صابون به شکل کرم - صابون خمیری
شستشو دادن، غسل، شستشو کردن
حمام افتاب گرفتن سایر معانی: (حمام) آفتاب گرفتن، زیر آفتاب خوابیدن
حمام افتاب گرفتن، افتاب خوردن، با گرمای ملایم گرم شدن سایر معانی: (در نور خورشید) غنودن، (در گرمای مطلوب) آسودن، آرمیدن، مورد توجه بودن، سوگلی بودن، محبوب بودن، باگرمای ملایم گرم کردن ...
فوران گر، فورانی، احساساتی
اغشتن، اشباع کردن، رسوخ کردن در، خوب نفوذ کردن، خوب رنگ گرفتن، ملهم کردن سایر معانی: (با: with) آکندن، الهام دادن، (اندیشه و غیره) القا کردن، به دل انداختن، رنگدار کردن (از رنگ اشباع کردن)، ...
چکیدن، کشیدن، شستشو کردن، ریختن سایر معانی: (شعر قدیم)، استحمام کردن، جاری بودن در امتداد چیزی، (اسکاتلند) پس مانده، ته مانده [عمران و معماری] گدازه
گوشت را (در سرکه یا آبلیمو و غیره) خواباندن، (به گوشت) چاشنی زدن، ژفیدن، ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن سایر معانی: نم زدن، (کمی) خیس کردن [نساجی] مرطوب سازی - مرطوب شدن - تر نمودن - تر شدن [آب و خاک] مرطوب کردن ...
ضعیف، شنگول، مرطوب سایر معانی: (خودمانی) ابله، احمق، بی شعور، ابدان، پر شهد، خیلی احساساتی، کودن، معتاد به مشروبات
سیر کردن، اغشتن، اشباع کردن سایر معانی: سیرا کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، انباردن، آغشتن، خیس کردن یا شدن، (شیمی) اشباع کردن یا شدن، اشتباه کردن [کامپیوتر] اشباع شدن [برق و الکترونیک] اشب ...