معنی

حمام افتاب گرفتن، افتاب خوردن، با گرمای ملایم گرم شدن
سایر معانی: (در نور خورشید) غنودن، (در گرمای مطلوب) آسودن، آرمیدن، مورد توجه بودن، سوگلی بودن، محبوب بودن، باگرمای ملایم گرم کردن

دیکشنری

بوش
فعل
bask, sunbatheحمام افتاب گرفتن
baskافتاب خوردن
baskبا گرمای ملایم گرم شدن

ترجمه آنلاین

حمام کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.