sappy
معنی
ضعیف، شنگول، مرطوب
سایر معانی: (خودمانی) ابله، احمق، بی شعور، ابدان، پر شهد، خیلی احساساتی، کودن، معتاد به مشروبات
سایر معانی: (خودمانی) ابله، احمق، بی شعور، ابدان، پر شهد، خیلی احساساتی، کودن، معتاد به مشروبات
دیکشنری
صاف کننده
صفت
cosh, sappy, frisky, mirthful, sprightlyشنگول
wet, humid, moist, dewy, dump, sappyمرطوب
weak, faint, weakly, feeble, flagging, sappyضعیف
ترجمه آنلاین
آبدار
مترادف
absurd ، balmy ، bathetic ، crazy ، drippy ، idiotic ، illogical ، insane ، loony ، maudlin ، mushy ، preposterous ، silly ، slushy ، soppy ، sticky ، stupid