محک، میزان، معیار، ملاک، ضابطه، مقیاس، نشان قطعی سایر معانی: پیمانه، سنجه، استاندارد (standard)، ایاره [عمران و معماری] ضابطه - معیار - مصداق - سنجه [برق و الکترونیک] معیار، محک [نساجی] میزا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوهر فرد، اصل، اساس، عنصر، جسم بسیط، محیط طبیعی، اخشیج سایر معانی: (هر یک از چهار عنصر آب، آتش، هوا و خاک که در قدیم همه ی اجسام را متشکل از آن می دانستند) آخشیج، (هر یک از این چهار عنصر به ...
خلاصه، ملخص، جان کلام، لب کلام، نکته مهم، مطلب عمده سایر معانی: لب (مطلب)، اصل کلام، چکیده، (در تعقیب قضایی) علت دعوی، مراد
سرعت، پیشرفت، بلندی طاق سایر معانی: پیشروی، جلوروی، حرکت به جلو، میزان پیشرفت کشتی، بجلو، پیشرفت، بلندی طاق، سرعت، پیشروی [عمران و معماری] فاصله بین وسایل نقلیه
سر، مقدم، دیباچه، مقدمه، وضع مقدماتی ابتدایی، حالت نخستین، نادانئی سایر معانی: incipiency وضع مقدماتی ابتدایی
راهنما، مفتاح، نطق اصلی کردن سایر معانی: مطلب اصلی، موضوع عمده، لب مطلب، پژنگ باره، پژنگه، زمینه ی اصلی چیزی بودن، پژنگه بودن، جستار عمده بودن، (موسیقی) نت پایه، معرف مایه، مایه نما ...
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی سایر معانی: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج ...
مفهوم، مفاد سایر معانی: علت وجودی، علت بقا علت وجودی
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه، پوزه بخاک مالیدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه کن کردن، ریشه دار کردن، داد زدن سایر معانی: ریشه ی هوایی aerial ro ...
(به ویژه دیوار) شالوده، بنیان، شمع، پشتبند، پشتیبانی، حمایت [عمران و معماری] پی بندی - تقویت از زیر پی - زیربند - تقویت از زیر [زمین شناسی] تقویت پی از زیر- پی بندی [زمین شناسی] پی بندی ...
پیمانه، معیار، مقیاس، چوب ذرع سایر معانی: نوار یا چوب مدرج به طول یک یارد، میزان
بیشینهتراز جنبش زمین که در آن انتظار میرود واحد صنعتی بیوقفه به فعالیت خود ادامه دهد [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان