[نفت] زمین بی ثمر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین لم یزرع [زمین شناسی] زمین لم یزرع، اراضی موات شهری اراضی مشمول قانون زمین شهری که در محدوده قانونی و یا حریم استحفاظی شهرها و شهرکها واقع شده و فاقد هر گونه سابقه عمران و احیاء باشد ...
کودن ذهن
نارویان زیست شناسى : لم یزرع
زمین شن زارکه درختان کاجوصنوبردران میرویند
خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه سایر معانی: بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی [عمران و معماری] خشک - کماب - بایر [زمین شناسی] خشک، کم آب ...
سفیدی سایر معانی: سادگی
اخلاقا خشک، یابس، خشک، بی آب، خشک کردن، تشنه شدن، خشکانیدن سایر معانی: بدون آب، بی اشک، بی سرشک، کم باران، دچار خشکسالی، کم آب، تشنه، آب نیاز، خشکیده، (گاو و گوسفند و غیره که شیر نمی دهند) ب ...
خنثی، پوچ، بیهوده، عاری از فایده، عاطل، بی اثر، بی فایده، باطل، عبی سایر معانی: عبث، بی حاصل، بی ثمر، بادرم، هرز، یاب، لغو، بی نتیجه، با بی عرضگی، ناشیانه، عبک
بی پولی، تهیدستی
نامساعد، نابسنده، غیر کافی سایر معانی: ناکافی، کم، بی صلاحیت، بی لیاقت، ناشایسته [ریاضیات] ناکافی
بی حاصل، غیر حاصلخیز، بی بار سایر معانی: بایر، نابارور، بی ثمر [علوم دامی] کم بارور ؛ حیوانی که بازدهی تولید مثل آم کم است .