اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان سایر معانی: راست پنداشتن، باور کردن، اطمینان کردن به، اعتماد داشتن به، ایمان داشتن، اعتقاد داشتن، آوری داشتن، پنداشتن، گمان داشتن، فکر کردن، معتقدات ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قیاس، وضع، استنتاج، استنباط، کسر، نتیجهگیری، پیبردنازکلبهجزءیاازعلت بهمعلول سایر معانی: (حساب) عمل تفریق، کاهش، کاستن، منها سازی، مبلغ بخشوده (معاف از مالیات)، (منطق) استدلال قیاسی، استنتاج ...
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن سایر معانی: برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس [ریاضیات] حدس زدن، حدس
روانشناسى : حدس زدن
امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به، انتظار داشتن، ارزو داشتن سایر معانی: امیدواری، مایه ی امید، دلیل امیدواری، مایه ی آرزو، آرزو، خواست، خواسته، (قدیمی) ات ...
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار سایر معانی: نگریه، باور، نظر خبره، نظر کارشناس، عقیده ی اهل فن، نظر مردم (افکار عمومی)، (حقوق) نظر قاضی، نظر دادگاه [فوتبال] حریف [حق ...
خود رایی، خود سری، اطمینان بیش از حد سایر معانی: اطمینان بیش از حد
تعصب، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور سایر معانی: پیش پنداشت، پیش دریابی، پیش پنداره
حدس، گمان، تخمین، ظن، حدس زدن، گمان بردن سایر معانی: گمان و حدس
مرام، عقیده، اصول، انگاره، انگاشته، متعقدات مذهبی، پایه تفکر سایر معانی: آغازه، اصل (اصول)، (اندیشه و غیره) پایه، مبنا، انگاره (انگارگان)، انگاشته (انگاشتگان)، افراس، افراه
قضیه، قاعده سایر معانی: گزاره، اصل، (منطق - ریاضی) قضیه، فردید، (ریاضی) قانون، فرمول، معادله، رجوع شود به: theory، برهان، مسئله، نکره [شیمی] قضیه [برق و الکترونیک] قضیه [زمین شناسی] قضیه [ری ...
غصب سایر معانی: زورستانی، سگار، تصاحب به عنف [حقوق] غصب، تصرف عدوانی