ضمیمه، پیوست، دستگاه فرعی سایر معانی: الحاقیه، برافزود، برآویخت، جزو، آویزه [زمین شناسی] ضمیمه ،پیوست ،دستگاه فرعى، ضمایم متصل به بدن حشرات، مانند پاها و بالها. [ریاضیات] ضمیمه، اضافه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علوم نظامى : لفها
اماس ضمیمه روده، اماس اپاندیس سایر معانی: (پزشکی) آماس آپاندیس، دم روده تبسی، طب اماس ضمیمه روده
اویزهای، مربوط زائده به اپاندیس، زائده ای سایر معانی: وابسته به پیوست یا ضمیمه، برافزودی، برآویختی، مربوط بزائده اپاندیس
ضمیمه، ذیل، پیوست، زائده، دنباله، اویزه، زائده کوچک، قولون، زائده اپاندیس سایر معانی: (کتاب و نوشته) مطالب اضافی (معمولا در آخر)، فهرست، افزود نگاشت، پی نوشت، آویزه، پس فهرست، (کالبدشناسی) آ ...
[زمین شناسی] اتصال دو شاخه در مفصل داران برای حرکت در این حالت یک شاخه معمولا دارای یک پای حرکتی است در حالی که شاخه دیگر حامل آب شش است.
(کالبدشناسی) دم روده ی کرمی، دمیزه ی کرمی، زائده کرمی شکل، آپاندیس، ضمیمه اعور
فرعی، اضافی، افزوده سایر معانی: اضافی، افزوده [برق و الکترونیک] اضافی، دیگر، تکمیلی [فوتبال] اضافی [نساجی] اضافی - افزایشی [ریاضیات] اضافی، افزوده، تکمیلی، افزایشی، بیشتر ...
پوزه بند، انبر، نوعی صدف، پوزه بند یا مهاراسب سایر معانی: (جانورشناسی) سرخاب، کشتی چسب، پوزه بند یا مهاراسب هنگام نعلبندی، پوزه بند برای مجازات اشخاص، سرسخت
پر، دست، بال، باله، پره ماهی، بال ماهی، پرک، پره طیاره، با باله مجهز کردن سایر معانی: (فرانسه) پایان، خاتمه، هر چیز باله مانند: تیغه، پره، برآمدگی باله مانند، دم هواپیما (بخش عمودی آن)، برآم ...
ضربه، صدای چلپ، اویخته و شل، زبانه کفش، برگه یا قسمت اویخته، بال و پر زدن، پرزدن، دری وری گفتن سایر معانی: (هرچیز مسطح و شل و آویخته که پرده وار دهانه یا مدخل چیزی را می پوشاند) پرده، در، حر ...
ضمیمه، ضمیمه کتاب، ذیل نامه سایر معانی: پی نوشت، پس نوشت، یادداشت الحاقی اخر نامه یا کتاب، ضمیمه کتاب مخفف ان، p است [کامپیوتر] پست اسکریپت - پست اسکربیت زبان برنامه نویسی برای کنترل چاپگر ه ...