additional
معنی
فرعی، اضافی، افزوده
سایر معانی: اضافی، افزوده
[برق و الکترونیک] اضافی، دیگر، تکمیلی
[فوتبال] اضافی
[نساجی] اضافی - افزایشی
[ریاضیات] اضافی، افزوده، تکمیلی، افزایشی، بیشتر
سایر معانی: اضافی، افزوده
[برق و الکترونیک] اضافی، دیگر، تکمیلی
[فوتبال] اضافی
[نساجی] اضافی - افزایشی
[ریاضیات] اضافی، افزوده، تکمیلی، افزایشی، بیشتر
دیکشنری
اضافی
صفت
additional, extra, further, supplementary, supernumerary, plusاضافی
additional, adjunct, intercalaryافزوده
subsidiary, secondary, ancillary, accessory, subordinate, additionalفرعی
ترجمه آنلاین
اضافی
مترادف
added ، affixed ، appended ، further ، increased ، more ، new ، on the side ، option ، other ، over and above ، padding ، perk ، spare ، supplementary