additional
/əˈdɪʃn̩əl/

معنی

فرعی، اضافی، افزوده
سایر معانی: اضافی، افزوده
[برق و الکترونیک] اضافی، دیگر، تکمیلی
[فوتبال] اضافی
[نساجی] اضافی - افزایشی
[ریاضیات] اضافی، افزوده، تکمیلی، افزایشی، بیشتر

دیکشنری

اضافی
صفت
additional, extra, further, supplementary, supernumerary, plusاضافی
additional, adjunct, intercalaryافزوده
subsidiary, secondary, ancillary, accessory, subordinate, additionalفرعی

ترجمه آنلاین

اضافی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.