پیش بینی کننده، امیدوار، ابستن، بار دار سایر معانی: چشم براه، منتظر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر سایر معانی: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور ...
پیشبروزی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] شرایطی که در آن درطی نسلهای متوالی سن بروز برخی از بیماریهای ارثی بهتدریج جلو میافتد و شدت بیماری ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پیش بینی، انتظار، پیشدستی، وقوع قبل از موعد مقرر سایر معانی: پیش نگری، چشم به راهی، پیشگیری، آینده نگری، غیب بینی، پیش دانی، (حقوق - اقتصاد) پرداخت یا برداشت پیش از موعد، وقوع پیش از زمان مق ...
(اقتصاد) تنزیل اضافی، تنزیل پیش نگر
پیش نگرانه، پیش بینانه، چشم براه، پرانتظار، پیشدستانه، پیشگرا، دارای قدرت پیشگویی، درحالت انتظار
مقدماتی سایر معانی: پیش نگرانه، پیش بینانه، با چشم براهی، با پیشدستی، پیشگرا، پیشگرا anticipatory pleasure لذت متصور، لذت پیشگرایانه
سوگ پیشاپیش [روانشناسی] سوگ پیش از روی دادن اتفاقی ناگوار
[عمران و معماری] انحنای دوطرفه - انحنای طولی و عرضی
مخالف کشیشان یا کلیسا، مخالف نفوذ کلیسا در امور سیاسی و غیره
بیان قهقرایی، پاداوج سایر معانی: افت، نزول، سقوط، نومیدی، یاس، بیان قهقرایی مثل gt; زنم مرد، مالم رابردند و سگم هم گم شد lt;، بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود، بیان قهقرایی نمودن [س ...
(زمین شناسی) تاقدیسی، وابسته به تاقدیس، طاقی [زمین شناسی] طاقدیسی اسم: یک اصطلاح منسوخ شده گرفته شده از طاقدیس. صفت: تعلق داشتن یا وابسته بودن به یک طاقدیس.