anticipatory
/ænˈtɪsəpəˌtɔːri/

معنی

مقدماتی
سایر معانی: پیش نگرانه، پیش بینانه، با چشم براهی، با پیشدستی، پیشگرا، پیشگرا anticipatory pleasure لذت متصور، لذت پیشگرایانه

دیکشنری

پیش بینی
صفت
preliminary, introductory, primary, preparatory, elementary, anticipatoryمقدماتی

ترجمه آنلاین

پیش بینی کننده

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.