anticipatory
معنی
مقدماتی
سایر معانی: پیش نگرانه، پیش بینانه، با چشم براهی، با پیشدستی، پیشگرا، پیشگرا anticipatory pleasure لذت متصور، لذت پیشگرایانه
سایر معانی: پیش نگرانه، پیش بینانه، با چشم براهی، با پیشدستی، پیشگرا، پیشگرا anticipatory pleasure لذت متصور، لذت پیشگرایانه
دیکشنری
پیش بینی
صفت
preliminary, introductory, primary, preparatory, elementary, anticipatoryمقدماتی
ترجمه آنلاین
پیش بینی کننده