anticipation
معنی
پیش بینی، انتظار، پیشدستی، وقوع قبل از موعد مقرر
سایر معانی: پیش نگری، چشم به راهی، پیشگیری، آینده نگری، غیب بینی، پیش دانی، (حقوق - اقتصاد) پرداخت یا برداشت پیش از موعد، وقوع پیش از زمان مقرر، (موسیقی) نواختن نت قبل از ((آکورد)) آن، سبقت
[حسابداری] پیش بینی
[حقوق] ایفای تعهد قبل از موعد، پرداخت بدهی قبل از موعد، پرداخت بدهی قبل از سر رسید، انتقال یا ضبط وجوه امانی قبل از موعد مقرر، انتظار، پیش بینی
[ریاضیات] پیش بینی
سایر معانی: پیش نگری، چشم به راهی، پیشگیری، آینده نگری، غیب بینی، پیش دانی، (حقوق - اقتصاد) پرداخت یا برداشت پیش از موعد، وقوع پیش از زمان مقرر، (موسیقی) نواختن نت قبل از ((آکورد)) آن، سبقت
[حسابداری] پیش بینی
[حقوق] ایفای تعهد قبل از موعد، پرداخت بدهی قبل از موعد، پرداخت بدهی قبل از سر رسید، انتقال یا ضبط وجوه امانی قبل از موعد مقرر، انتظار، پیش بینی
[ریاضیات] پیش بینی
دیکشنری
پیش بینی
ترجمه آنلاین
پیش بینی
مترادف
apprehension ، awaiting ، contemplation ، expectancy ، foresight ، foretaste ، high hopes ، hope ، impatience ، joy ، looking forward ، outlook ، preconception ، premonition ، preoccupation ، prescience ، presentiment ، promise ، prospect ، trust