(عامیانه) دچار مشکلات (به ویژه مشکلات مالی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از نو، دوباره سایر معانی: بار دیگر، دگر بار
از نو، دوباره، از سر، بطرز نوین سایر معانی: بار دیگر
فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به سایر معانی: به دشمن کمک کردن، عهدشکنی کردن، گیر دادن، نارو زدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، گمراه و سپس ترک کردن، از راه به در کردن، (برخلا ...
حذر کردن از، برحذر بودن، زنهار دادن، ملتفت بودن سایر معانی: مواظب بودن، حذر کردن، پاییدن
از عهده برامدن سایر معانی: (با: with) از پس (چیزی یا کسی) برآمدن، از عهده برآمدن، حریف شدن، چیره شدن، جوابگو بودن، تحمل کردن، ساختن (با وضع و غیره)، (قدیمی - با: with) پرداختن (به کاری)، روب ...
متهم کردن، تقبیح کردن، علیه کسی اظهاری کردن سایر معانی: مردود شمردن، محکوم کردن، نکوهیدن، چغلی کردن، (برضدکسی) گواهی دادن، (علنا) متهم کردن، (جرم کسی را) افشا کردن، پایان قرارداد (قرار داد ص ...
ناراضی بودن، قبیح دانستن، بد دانستن سایر معانی: مذموم دانستن، نکوهیده دانستن، زشت خواندن، قبیح خواندن، ناروا دانستن، نهی کردن، ناچیز شمردن، کوچک شمردن، خوار کردن، ناراضی بودن از
محروم، بی بهره، بیبهره disadvantaged children need special education کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند
اعتراض کردن، منفجر شدن، غریدن، محترق شدن، رعد و برق زدن، با تهدید سخن گفتن، داد و بیداد راه انداختن سایر معانی: (فحش یا فرمان و غیره را) با فریاد اعلام کردن، جار زدن، بر خروشیدن، مورد عتاب و ...
نه، رای منفی سایر معانی: (به ویژه هنگام اخذ رای شفاهی) نه، مخالف (در برابر: بلی، موافقم aye)، رای مخالف، پاسخ منفی، رد، انکار، نی گویی، ارندان، خیر
لانه کردن، اشیان گرفتن، در اغوش کسی خوابیدن، اسودن سایر معانی: لمیدن، آسودن، آرمیدن، غنودن، (در جای دنج یا باصفا یا محفوظ) قرار داشتن، (در اصل) لانه گزیدن، آشیان کردن