معنی

از عهده برامدن
سایر معانی: (با: with) از پس (چیزی یا کسی) برآمدن، از عهده برآمدن، حریف شدن، چیره شدن، جوابگو بودن، تحمل کردن، ساختن (با وضع و غیره)، (قدیمی - با: with) پرداختن (به کاری)، روبررو شدن با، سر و کار داشتن با، ردا، جامه ی بلند و گشاد کشیشان، جبه، پرده، سایبان، آسمانه، اتاق، رجوع شود به: coping، (معماری) روی هم قرار دادن، (با هم) جور کردن، هره بندی کردن، برامدن
[عمران و معماری] کتیبه - کتیبه گذاشتن

دیکشنری

مقابله کن
فعل
cope, tackle, acquit, afford, answerاز عهده برامدن

ترجمه آنلاین

کنار آمدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.