[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: NaAl3(PO4)2(OH)4•2(H2O)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگهبان و محافظزن در زندان سایر معانی: (انگلیس - نادر- زن) زندان بان
[سینما] مسؤول لباس
سرپرستی، قیمومت، اداره و یا مقام قیمومت سایر معانی: (به ویژه برای کودکان و محجوران) قیمومت، استوری [حقوق] قیمومت، ولایت، سرپرستی
[زمین شناسی] حقابه [آب و خاک] حقابه
دفتر ثبت انبار [حملونقل دریایی] دفتری برای ثبت اقلام موجود در انبار
واژههای مصوب فرهنگستان
رسید انبار [حملونقل دریایی] سندی رسمی که نشان میدهد کالا به انبار تحویل داده شده است
مخزن، انبار کالا، انبار گمرک، بارخانه سایر معانی: اتاق یا محل نمایش کالاهای فروشی، نمایشگاه کالا، warehouse انبار کردن، مخزن، انبار گمرک، انبارکالا، بارخانه
نزاع، جنگ، محاربه، زد و خورد، جنگاوری سایر معانی: جنگ پردازی، مبارزه، پیکار، ستیز
(نام بازرگانی)، (مرگ موش بی رنگ و بی بو و بلورین: c19h16o4 ) وارفارین
گرم، صمیمی، غیور، با حرارت، گرم کردن، گرم شدن سایر معانی: گرم (در مقایسه با: داغ hot)، مهرآمیز، محبت آمیز، صمیمانه، آتشی مزاج، زودخشم، بد خلق، با گرمی، به طور گرم، گرم کردن یا شدن، (با: to ی ...
[کامپیوتر] فرآیند فریب دادن کامپیوتر با این تفکر که برق آن با وجود روشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم