خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش، تفریح و ولخرجی کردن، به رخ دیگران کشیدن سایر معانی: ولخرجی کردن، پول هدر دادن، (عامیانه)، نمایش یا تظاهر پر زرق و برق، بریزوبپاش، بریز و بپاش کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یغما، فساد، تباهی، تاراج، غنیمت، سودباداورده، پوسیده شدن، لوس کردن، رو دادن، ناگوار کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، از بین بردن، خراب کردن، فاسد شدن، خسارت وارد کردن سایر معانی: تباه کردن، (گوشت ...
همسر، زوج، زوجه، عیال، زن یا شوهر، همسر کردن سایر معانی: زن، شوهر، شریک زندگی
قلبی، ناسرگی، بدلی، نادرستی، حرامزادگی
صحنه هراسی (ترس از ظاهر شدن بر صحنه)، وحشت حاصله در اثر ظهور در صحنه نمایش
کهنه، مبتذل، مانده، بوی ناگرفته، بیات، پر زور وکهنه، بیات کردن، مبتذل کردن سایر معانی: (نان و غیره) بیات، بدمزه شده، (مزه) برگشته، خراب، (هوا و غیره) کثیف، تهویه نشده، خفه، بی تازگی، فرسوده، ...
اختر، کوکب، نجم، خط سفید پیشانی اسب، ستاره، نشان ستاره، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن سایر معانی: استار، نشان ستاره (معمولا 5 تا 7 پره دارد)، (ستاره خوانی) برج، ستاره ی ه ...
درخشان، ستارهای سایر معانی: پرستاره، به شکل ستاره، استاردیس، پره دار، تیزه دار، منور به نور ستارگان، معروف
ساکن، بی تغییر، بی حرکت، ایستا، لایتغیر، استاده سایر معانی: ناجنبا، غیر متحرک، (به ویژه ماشین و موتور) خوابیده، خاموش، راکد، ایستانده، آرمیده، حرکت ندادنی، غیر قابل حمل، ناترابردی، کارگذاشته ...
موقعیت، وضع موجود، وضع کنونی، حالت طبیعی سایر معانی: (لاتین) وضع موجود، چونی موجود، حالت طبیعیstatus(in) quoوضع فعلی یا کنونی
سکانافزار [حملونقل دریایی] تمامی تجهیزاتی که عملکرد آنها به حرکت تیغۀ سکان منجر میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
بر انگیختن، تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن سایر معانی: انگیزاندن، بشولاندن، ترغیب کردن، به شوق آوردن، سر ذوق آوردن، به جنب و جوش در آوردن، (پزشکی) انگیختن، کنشور کردن، (اندام و غیره را) فعا ...